سلامی به سردی غم
سلام دوستان خوبید ؟ من باز خرابم که اومدم اینجا . حقش بود عیدی می یومدم یه تبریکی می گفتم ببخشید دیگه مشکلات اجازه نداد . تو دلم احساس سنگینی می کنم یه طورایی روم بد فشاره هم عاطفی هم مسائل دیگه خداییش دارم می رسم به پوچی حوصله هیچی ندارم . دلم برای یکی تنگه که نمیشه بگم کیه . مامان هم که نیست دیگه تنهای تنها شدم اون که بود دلم می گرفت می رفتم یه کم حرف می زدم کنارش می شستم اروم می شدم البته 2 روز دیگه اینشاالله بر می گرده رفته کربلا. دیروز به سرم زد برم وبلاگ گردی اما 2 تا وب که باز کردم پشیمون شدم هیچ وب طنزی دیگه نداریم همه وب ها شده تنهایی . دلم می خواست مثل قدیما با دوستام شبا می زدیم بیرون اما دوستی هم برام نمونده همه یا ازدواج کردن یا شاغل شدن یا از اینجا رفتن . چند وقت دیگه هم که می رسم سربازی دیگه بدتر
نمی دونم چیکار کنم چطوری با این حسم مقابله کنم شما چیکار می کنید؟ بگید شاید راه یکیتون به کار ما هم اومد
منتظر جوابتون هستم
امضا : بهت زده دنیا وحید تنها